سایت شخصی 0722 بیاسرمزارمن آروم وآهسته عزیز/طاقت گریه ندارم اشکی برای من نریز درباره وبلاگ ![]() به وبلاگ من خوش آمدید. لطفا نظرخود رافراموش نکنید/باتشکر. مطلب این وبلاگ به روز می باشد. ================== شقایق دلم مثل دل خونه شقایق چشام دریای بارون شقایق مثل مردن میمونه دل بریدن ولی دل بستن آسونه شقایق شقایق دردمن یکی دوتانیست اخه درد من ازبیگانه هانیست کسی خوشکیده خون من رو دستاش که حتی یک نفس ازمن جدانیست شقایق وای شقایق گل همیشه عاشق شقایق اینجامن خیلی غریبم آخه اینجاکسی عاشق نمیشه عذایش غصش جنس کوه دل ویرون من ازجنس شیشه شقایق آخرین عاشق تو بودی تومردیوپس ازتوعاشقی مرد توروآخرسرابوعشقوحسرت ته گلخونه های بی کسی بود شقایق وای شقایق گل همیشه عاشق دویدیمو دویدیم به شقایق پرازقصه رسیدیم گره زدسرنوشتامونوتقدیر ولی ماعاقبت ازهم بریدیم شقایق جای تودشت خدابود نه توگلدون نه توی قصه هابود حالاازتوفقط این مونده باقی که سالارتموم عاشقایی شقایق وای شقایق گل همیشه عاشق شقایق وای شقایق گل همیشه عاشق ================== تنها یک تنهامیداندکه تنهایی تنهادردیک تنهانیست ================== خدایا درشب فقرم بسوزان ولی محتاج نامردان مگردان ================== ازدست عزیزان چه بگوییم گله ای نیست گرهم حوصله ای هست دگرحوصله ای نیست ================== شایدان روزی بیاید که یادتنهایی کنی من همان تنهاایم ای دوست یادت نره یادم کنی ================== طعنه بر خواری من ای گل بی خوارمزن من به پای تونشستم واین گونه خوارشدم آخرین مطالب
نويسندگان یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, :: 2:47 :: نويسنده : 0722
...تنهایــــــــی یعنی...
تنهایی، خیابانیست در من که هر شب به انتظارِ عبورِ تو بیعبور میماند.
از وبلاگ پابرهنه تا ماه- رضا کاظمی نوشته شده در شنبه یازدهم آذر 1391ساعت 11:19 توسط از اهالی همین حوالی| 3 نظر
هی!
کافه چی! میزهایت را تک نفره کن! نمی بینی؟! همه تنهاییم!
گوگل پلاس آلمارادمنش نوشته شده در یکشنبه چهاردهم آبان 1391ساعت 11:26 توسط از اهالی همین حوالی| 10 نظر
شرمنده بابت تاخیر در آپیدن اینجا
تنها یعنی این : ![]() نوشته شده در شنبه بیست و نهم مهر 1391ساعت 11:8 توسط از اهالی همین حوالی| 6 نظر
تنهایی یعنی دلت بازی حکم با ورق بخواد و با گوشی بازی کنی و برای گوشی کرکری بخونی
نوشته شده در شنبه یازدهم شهریور 1391ساعت 14:53 توسط از اهالی همین حوالی| 16 نظر
از تنهایی های من برایشان بگویید بگذارید بدانند چه رنجی پشت رفتنشان ست شاید تنهایتان نگذارند ! از وبلاگ همتای ماه نوشته شده در شنبه یازدهم شهریور 1391ساعت 14:23 توسط از اهالی همین حوالی| 5 نظر
یه وقتایی هیشکی نیست بهت بگه قشنگی. وقتی کسیو نداری، توی اون عکس دستهجمعی گمی. کسی نیست بگرده بین اون همه کله، تو رو پیدا کنه. تو رو نگاه کنه، بولدت کنه، سوات کنه. بگه چقد فرق داشتی. بگه اونموقع هم قشنگ بودی الانم قشنگی. تو هی بگی نه قشنگ نیستم قدم کوتاهه، چشام لوچه، دماغم کجه و اون هی اصرار کنه. بگه چرا چرا تو خری نمیفهمی. تو هی بگی کو کجا؟ اونم بگه ایناها ایناها. حواسش باشه امروز یه لباس دیگه تنته، یه کفش دیگه پاته. قشنگا که قشنگن، اونا هیچی. ما که طبق معیارای ملت قشنگ نیستیم، قشنگیمون وابستهاس. برای اینکه قشنگ باشی حتمن لازمه کسی باشه که بهت بگه. وقتی میگه قشنگ و باور میکنی، نگا میکنی تو آینه و دوس داری خودتو. با چشم اون داری نگا میکنی به خودت. وقتی میره و تنها میشی، قشنگیت هم باهاش میره. دوباره یهدونه از اون معمولیاشی. دوباره یه عابر پیادهای تو خیابون، یه مسافری تو مترو، یه کارمندی، فقط یه کلهای بین اون همه کله تو عکسای دستهجمعی. نوشته شده در یکشنبه هشتم مرداد 1391ساعت 13:2 توسط از اهالی همین حوالی| 19 نظر
تنهایی
صــدای آکـاردئـونی ست . . . کـه هـیـچ وقـت نمی فـهمم از کــجای خیـابـان می آید . . .
کامران رسول زاده
نوشته شده در چهارشنبه بیست و هشتم تیر 1391ساعت 11:40 توسط از اهالی همین حوالی| 5 نظر
آمد به سر قرار تنهایی من به کوپهای از قطار تنهایی من آمد چمدان بهدست آرام نشست تنهایی تو کنار تنهایی من
نه لحظهای از شادی و غم حرف زدیم تا صبح من و خدا نشستیم و فقط درباره تنهایی هم حرف زدیم
" جلیل صفربیگی " از وبلاگ انتهای بیراهه نوشته شده در شنبه بیست و هفتم خرداد 1391ساعت 14:57 توسط از اهالی همین حوالی| 12 نظر
که خيابان برايش گز کرده باشي به تنهايي... از وبلاگ یکی ماه را خاموش کرد نوشته شده در یکشنبه هفدهم اردیبهشت 1391ساعت 10:17 توسط از اهالی همین حوالی| نظر بدهيد
نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم فروردین 1391ساعت 11:27 توسط از اهالی همین حوالی| 21 نظر
حس یه پله اضطراری که از تنهایی و متروکه بودنش گله ای نداره دعا میکنه اتفاقی واسه اهالی ساختمون نیفته از وب به کسی نگو نوشته شده در یکشنبه بیستم فروردین 1391ساعت 14:57 توسط از اهالی همین حوالی| 8 نظر
تنهایی یعنی بعد از اتمام سرم از منشی مطب خواهش کنی آستین مانتو رو برات بکشه پائین... . . . به دلیل پیدا نشدن رگ راوی هر دو آستین بالا کشیده شده...
نوشته شده در دوشنبه بیست و چهارم بهمن 1390ساعت 15:30 توسط از اهالی همین حوالی| 28 نظر
تنهایی یعنی بسته های یک نفره فریزه شده از گوشت و ماهی و مرغ و سبزیجات و حتی نون...
* اگر رقبتی به خرید باشه اصلاً...
نوشته شده در شنبه دهم دی 1390ساعت 12:57 توسط از اهالی همین حوالی| 10 نظر
وقتی تو حمومی و آب قطع میشه و مدت زمان ِ اون تو موندنت بستگی به وصل مجدد آب داره یعنی تو تنهایی...
*موهای راوی در آن زمان کفی بوده
نوشته شده در شنبه دهم دی 1390ساعت 8:4 توسط از اهالی همین حوالی| 17 نظر
تنهایی یعنی : آقا یه هندونه بکشین کوچیکترینش لطفاً...آجیل :250 گرم هم میشه بدین؟.... چرا شب ِ من سحر نمیشه؟...
نوشته شده در چهارشنبه سی ام آذر 1390ساعت 14:27 توسط از اهالی همین حوالی| 13 نظر
تنهایی یعنی یه لایه خاک روی آیفون خونه ت بس که کسی صداشو در نیاورده تا درو روش باز کنی....
نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم آذر 1390ساعت 9:22 توسط از اهالی همین حوالی| 10 نظر
هرجا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه.ای ترس تنهایی من اینجا چراغی روشنه.
آقامون داریوش
نوشته شده در چهارشنبه نهم آذر 1390ساعت 8:54 توسط از اهالی همین حوالی| 36 نظر
دریا عمیق است تنهایی عمیقتر دستت را بده با هم دست و پا بزنیم پیش از آن که غرق شویم ...
( شهاب مقربین )
نوشته شده در شنبه پنجم آذر 1390ساعت 11:14 توسط از اهالی همین حوالی| 19 نظر
کلا تکنولوژی میخواهد «بهزور» آدمها را از «تنهایی» دربیاورد و آنها را جزئی از جهانی کند که ساخته است
از وبلاگ کدئین
نوشته شده در شنبه پنجم آذر 1390ساعت 9:21 توسط از اهالی همین حوالی| 2 نظر
نوشته شده در چهارشنبه دوم آذر 1390ساعت 12:21 ت پيوندها
|
|||
![]() |